سکوتم غوغاییست

به سراغ من اگر می ایی نرم و اهسته بیا

سکوتم غوغاییست

به سراغ من اگر می ایی نرم و اهسته بیا

اشناترین صدا

آشناترین صدا،صدای پای اشک است که هر سحر از چشمه سار چشم به شوق تماشای تو در دشت گونه هایم جاری می شود. 

 تو را از لحظه هایم خط زدم،دلم از فهرست قاصدک ها خط خورد.  

قرار بود با تو باشم،یادم رفت،وقتی یادم آمد که با زمستان هم آغوش بودم. فردا بهاراست و تو آن سبزه زاری هستی که بهار در رگهای تو جاریست. 

همین جا منتظر می مانم تا بهار بیاید ویخ دلم را باز کند تا از بلند ترین قله ها تا آبی بیکران چشمانت جاری شوم. بال هایم را سیاهی شب بسته است. 

ای زیبا ترین ستاره بتاب تا به مقصد روشنایی رؤیاییِ دلت اوج بگیرم. 

 قلب کوچه باغی است برای عبور خدا و قلب بی خدا بن بستی سیاه است. خدا تنها نظاره گری است که هرگز اشتباه نمی کند.  

خدا تمام عاشق ها و معشوق ها را می بیند. خدا تمام عشق های قشنگ را یاری می کند. خدا اجازه نمی دهد کرکس ها لاشه انسانیت را پاره کنند.  

خدا دوست دارد آینة دل ما پر از طلوع های طلایی باشد. خدا زیباست و دل ما هرچه زیباتر به خدا نزدیکتر است.  

خدا پر از زیبایی است...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد